English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4066 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
standard U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standard U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
adopted items of material U اقلام مورد قبول از نظرعملیاتی
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
reportable items U اقلام قابل گزارش
pileferable U اقلام قابل حراج
disposable end item U اماد یا اقلام قابل انهدام
direct exchange items U اقلام قابل تعویض مستقیم
partial substitution U جانشینی کامل برای دو کالا
nonrecoverable item U اقلام غیر قابل تعمیریا بازیافتی
pileferable U اقلام قابل فروش بصورت فرسوده
importable U کالای قابل واردکردن
u U جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
aceptive U قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
reasonable U قابل قبول
sufficient <adj.> U قابل قبول
sufficiently <adv.> U قابل قبول
admittable U قابل قبول
tolerable U قابل قبول
believable U قابل قبول
passable U قابل قبول
acceptance limit U حد قابل قبول
acceptable U قابل قبول
satisfactory <adj.> U قابل قبول
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
adequate <adj.> U قابل قبول
receivable U قابل قبول
admissible U قابل قبول
valid U قابل قبول
acceptable <adj.> U قابل قبول
allowable U قابل قبول
elasticity of factor substitution U کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
eligibly U بطور قابل قبول
credibility U قابل قبول بودن
popularity U قابل قبول عامه
hard currencies U ارز قابل قبول
legal tender U پول قابل قبول
to hold water U قابل قبول بودن
sit right (negative) <idiom> U غیر قابل قبول
loss appraisal U ضایعات قابل قبول
to be valid U قابل قبول بودن
zone of acceptability U منطقه قابل قبول
admissible load U بار قابل قبول
admissibleness U بطور قابل قبول
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
valid assumptions U فروض قابل قبول
admissible stress U تلاش قابل قبول
permissible stress U خستگی قابل قبول
contingency retention stock U اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
cut off ratio U حداقل نرخ قابل قبول
acceptable product U فراورده جانشین قابل قبول
acceptable quality level U سطح کیفیت قابل قبول
primafacie U در بادی امر قابل قبول
persona non grata U شخص غیر قابل قبول
acceptable alter nate product U فراورده مشابه قابل قبول
argumentum U یک سلسله دلایل قابل قبول
europatents U حق اختراع قابل قبول دراروپا
contingency support stocks U اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
add up <idiom> سازگار و قابل قبول به نظر رسیدن
principal challenger U رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
operation exposure guide U حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
common items U اقلام تدارکاتی عمومی اقلام مشترک
assessed value U ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
signaled U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signalled U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
push up list U لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
critical item U اقلام حیاتی اقلام مهم
nuncupative will U در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
labeled cargo U کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
wind aided U اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
call up U احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up U احضار برای فعالیتهای نظامی
call-ups U احضار برای فعالیتهای نظامی
particular lien U حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
owelty U سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
caged storage U قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
constructive school credit U بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
electronic U 1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
motor pool U گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
parting salute U سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
It is beyond me. U برای من قابل درک نیست.
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
ineligibility U عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
successions U جانشینی
substitution U جانشینی
vicegerency U جانشینی
vicariousness U جانشینی
locum tenecy U جانشینی
subrogation U جانشینی
vicarious U جانشینی
replacement U جانشینی
replacements U جانشینی
succession U جانشینی
foreground U که نتایج آن برای کاربر قابل دید است
newsworthy U قابل توجه عامه برای درج درروزنامه
paradigmatic axis U محور جانشینی
displacement reaction U واکنش جانشینی
standby time U زمان جانشینی
expromission U جانشینی بدهکار
partial substitution U جانشینی مصرف
subsitute U جانشینی کالاها
substitution U تعویض جانشینی
elasticity of substitution U کشش جانشینی
standby equipment U تجهیزات جانشینی
complete substitution U جانشینی کالاها
substitutionary U تعویض جانشینی
subsittution effect U اثر جانشینی
substitute material U مواد جانشینی
successions U ردیف جانشینی
potential substitution U جانشینی بالقوه
substitution effect U اثر جانشینی
replacement capital U سرمایه جانشینی
succession U ردیف جانشینی
microsoft U واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
call off U فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
usable U آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
to go down [in a particular way] with somebody U برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
stirrup pump U تلمبه قابل حمل اب پاشی برای اتش نشانی
dead letter box U فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
aliases U نام جانشینی که به فایل
supersession U جانشینی لغو شدگی
import substitution policy U سیاست جانشینی واردات
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
marginal rate of substitution U نرخ نهائی جانشینی
symptom substitution theory U نظریه جانشینی نشانه ها
who claims the succession ? U چه کسی ادعای جانشینی
displacement titration U تیتر کردن جانشینی
vicarious conditioning U شرطی شدن جانشینی
substitutional solid solution U محلول جامد جانشینی
alias U نام جانشینی که به فایل
commonest U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
common U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
effective U آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
commoners U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
compilations U ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
compilation U ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
i/o U که برای ورودی و خروجی داده به پردازنده قابل استفاده است
microwriter U صفحه کلید و نمایش قابل حمل برای تایپ در حین سفر
sector U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sectors U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
modem U مودم خودکار که در هر لحظه قابل فراخوانی برای دستیابی به سیستم است .گ
to pound the filed U غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
false work U تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
warping U پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
adc U وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد
convertor U وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
overlay U فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
dial in modem U مودمی که خودکار پاسخ میدهد و در هر زمانی برای دستیابی به سیستم قابل استفاده است
overlaying U فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
overlays U فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
Briefcase utility U در ویندوز امکان مخصوصی برای به روز نگه داشتن فایلهای کامپیوتر قابل حمل یا PC
nitro U مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
converter U وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
card U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
instructions U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
analog U وسیلهای که سیگنال ورودی آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
cards U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
instruction U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
burn notice U علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
analogue U ی که سیگنال ورودی آنالوگ را به حالت خروجی دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
appliance computer U سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
analogues U ی که سیگنال ورودی آنالوگ را به حالت خروجی دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
ferrite U که به عنوان پوشش نور یا دیسک میباشد که برای ذخیره داده یا سیگنال قابل مغناطیسی شدن است
Recent search history Forum search
1frangible
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com